چرا تو اینقدر بدی؟ چرا اینقدر پر رو و از خود راضی هستی؟
چرا اینقدر بی غیرتم که نمی گذارمت و بروم؟
چرا اینقدر احمقم که نمی تونم ازت متنفر باشم؟
چرا اینقدر نمک نشناسی؟چرا به خودت اینهمه حق می دهی؟
واقغا ارت بدم می اید....واقعا....امیدوارم این حس هیچ وقت از بین نره...هیچ وقت
سلام
پول رسید دستم....یک پول قلنبه.....
ولی از امروز دیگه دستم نمی خاره..................
این روزها روزهای خوبی است...پیش به سوی روزهای بهتر
امروز روز خوبی است...همه دنیا در حال پاسخ مثبت به من دادن هستند...
اول صبح با نقد کردن یک چک شیرین شروع شد...
با حمایت خانواده ادامه پیدا کرد...
با خبرای خوب از طرف همسر تکمیل شد....
منتظر اتفاقات خوب همچنان هستم.....
این روزها دایم کف دستم می خاره.... می گن وقتی کف دستت می خاره پول می اید دستت.....پس لابد خیلی پول قراره دستم بیاید چون خیلی می خاره.....
یهو یه چیزی به ذهنم می رسه ...دراز کشیدم روی تخت و افتاب می تابه به دستام.....اوه چه نقش و نگاری ... اگه به کف بینی اعتقاد داشته باشیم....نمیشه گفت که با خاریدن کف دستم داره بازم اتفاقات جدیدی تو زندگیم در لوحه کف دستم نقش می بنده؟؟؟؟
یا شاید داره سرنوشتم عوض میشه؟؟؟
شنیده بودم دوره اخرالزمان پر از بی رحمی است....پر از بی انصافی است......مردم بد می شوند.....هیچ کس برای هیچ کس مهم نیست ....و......
فکر می کنم الان دوره اخرالزمان است.....
دوره ای که پدر و مادرا نسبت به بچه شون بی رحمند....دوره ای که شوهر به زنش رحم نداره.....دوره ای که همه فقط و فقط به فکر خودشونن.....
دلم گرفته ...گرفته از این ادما
۱۳ فروردین نی نی رو از دست دادم....
اینقدر خون ازم رفته بود که وقتی رسیدم بیمارستان کلی دعوام کردند و خدا عمر دکتر را زیاد کنه که سر ۲۰ دقیقه خودش رو رساند و دیگه بیهوش بودم و چیزی نفهمیدم....
یک هفته خونه مامان بودم و ازم مراقبت کرد....
امروز اومدم خونه........
خدایا راضی ام به رضای تو
این روزها درگیر نی نی ام....
راستش هنوز خیلی حسش نمی کنم ...اما همش نگران سلامتی اش هستم......
این روزها ی اخر سال روزهای خیلی شلوغی است...
هنوز هیچ خریدی برای عید انجام ندادم.....
سال ۸۸ سال خیلی خوبی برای من بود و اتفاق های خیلی خوبی برام افتاد .. امیدوارم ۸۹ سال بهتری باشه...و با تولد فرزندم صد درصد اینطوری خواهد بود....
راهنمایی ام کنید چه چیزهایی و چه چه کارهایی در بارداری خوبند؟
انگاری دارم راستی راستی مامان میشم....
۹ اسفند (دیروز) رفتم اولین سونو گرافی......کوچولوی من ۵۰ روزه اس و قلب اش تلپ تلپ می زد....
عزیز من....کوچو اوی من دوستت دارم.
خدایا ممنون.....خدایا دوست دارم.
اولین زندگی از من داره درون من شکل می گیره....