خیلی یک دفعه ای و بدون تصمیم قبلی تعطیلات رو رفتیم سفر
سه شنبه تا ساعت ۱۰ خواب بودم از خواب که بیدار شدم زنگ زد و گفت این دو سه روز تعطیلی رو بریم شمال....گفتم بریم
گفتم بریم همانا و وسایل جمع کن تا ظهر حرکت کنیم همانا...
مثل فرفره وسایل جمع کردم ....ساعت یک و نیم اومد و غذا خوردیم و حرکت کردیم...حالا اسمان یهو ابری...طوفان....وضعیتی بود اما خوب وای به روزی که ما تصمیم به کاری بگیریم....
از ترس بارندگی و خرابی جاده از راه تهران رفتیم...شب شاهرود خوابیدیم و صبح از جاده چشمه علی و کیا سر راهی شمال شدیم
تمام کوه ها توی مسیر چشمه علی و کیاسر پر از برف بود و بسیار زیبا .....به خاطر عاشورا و تاسوعا تقریبا شهر تعطیل بود و ما فقط از محوطه دریا کنار و دریا و هوای فوق العاده خوب استفاده کردیم و بسی لذت بردیم
سه شبانه رز کنا رهم بودن در کنار دریا در محوطه خوب و راحت شهرک دریا کنار این هفته منو ساخت.....
-قفسه کتاب خونه خریدم و مشغول جا به جا کردن کتاب ها هستم.
-این روزها پرم از حس زندگی
صبح خواب دیدم
نمی دونم خواب بود یا فیلم سینمایی.....
اما هر چی فکر میکنم این فیلم و تا حالا ندیدم....
اینقدر دقیق و طولانی بود که میتونم الان فیلمنامه اش رو هم بنویسم
مهناز افشار هم بازی میکرد.....لادن طباطبایی.....نادر سلیمانی...
جالب اینجاست که خیلی اکشن و جنایی بود.......یعنی چی؟؟؟؟؟
پ.ن:جمعه کاملا خونه بودم...کار خاصی نکردم.....احتمالا فرد صبح با مامان بریم خرید و خیابان گردی....