دیشب منتظر همسرم بودم که بیاید خونه کمی دیر کرد اما چون سابقه دیر اومدن داشت زیاد نگران نشدم....یهو موبایلم زنگ زد ....صداش خیلی ضعیف بود گفت من اورژانس بیمارستان فارابی ام بیا اینجا ...قلبم گرفت ....گفت با چوب زدند توی سرم
نمی دونم چه جوری خودم رو رسوندم بیمارستان....پشت سرش ورم کرده و خونمرده شده بود....عکس از سرش گرفتند و گفتند جیزی نیست و تا 48 ساعت اگر علایم داشت مراجعه کنه اما جون حالت تهوع و سر گیجه داشت بردمش بیمارستان امدادی و سی تی اسکن کردند و خدا رو شکر چیزی نشون نداد.....اما قضیه از این قراره که شب جلوی در خونه از 133 پیاده میشه یکی با چماق می زنه توی سرش تا کیفش رو بگیره کارای خدا که همون تاکسی دور میزنه و اونا می ترسند و فرار می کنند و تاکسی می رسونش بیمارستان.....خدا خیلی رحم کرد ...خیلی...خدایا ازت ممنونم...
پرم از خستگی و استرس
سلا گلم . خدا رو شکر که همسرتون نجات پیدا کرد. حتما قبلا یه جایی یه کار خیر کرده که اینجا جوابش رو گرفته.
آره گلم من مشهدی هستم.
ممنون که به ماسر زدی.
وحشت کردم
خدا رو شکر که به خیر گذشت ولی بازم حواست بهش باشه نکنه خونمردگی لخته ای بمونه و نشون نده ...
خدا رو شکر که اتفاق بدی نیفتاده