وقتی می خواهم بروم حرم هزارتا چیز توی ذهنم است که می خواهم آرزو کنم ...اما پام و که اونجا می گذارم بی نیاز می شم....اونقدر بی نیاز که هیچ چیزی نمی خوام...آرامش و معنویت اونجا بعضی وقت ها خجالت زده ام می کنه....
هر آدمی توی زندگی به معنویت نیاز داره و معنویت توی حرم بسیار زیاد است....روحم آرام میشه...زندگی رو مثبت می بینم....و کلی برنامه ریزی می کنم اونجا...البته وقتی از اونجا دور میشم لحظه لحظه اثرش کم میشه.....
من دختر قوی و خیلی با اعتماد به نفسی ام...تمام ترس هایم بد از ازدواج ایجاد شده....باور کنین بعضی وقت ها فکر می کنم هر کسی جای من بود تا حالا خل شده بود....نه اینکه همسرم ادم بدی باشه ...نه...اما با توجه به اینکه در تمام زندگی مجردی زندگی بی دغدغه ای داشتم....بعد از ازدواج دقیقا بر عکس ...پر از دغدغه.......
اما در کل همه ترس ها از کم ایمانی است...اینجوری فکر می کنم...چرا که اگه اعتقاد واقعی باشه ..اعتقاد به خدا و قدرتش .....و اعتقاد به نیکی مطلق همه ترس ها از بین می ره...مشکل اینجاس که اعتقاده کمه.....
خدایا برای همه داده ها و نداده هات شکر
انشالا به همه ی خواسته هات برسی خانومی...
ممنون نوشین عزیز
خیالت راحت اون خودش همه ارزوهاتو از بره
موافقم عزیزم