خوشحالم....شکرگذار خداوندم
تمام انچه از دست داده بودم دارم بدست می اورم...معجزات خداوند لحظه به لحظه چه مادی و معنوی داره برام اتفاق می افته
دیروز دندون عقلم رو کشیدم ...خیلی سخت...خیلی درد داشت....کلی درد کشیدم.......
امروز مامانی اومده بود بهم سر بزنه یهو همسرم اومد خونه بر خلاف همیشه خیلی زود وقتی رفتم تو اشپزخونه تا واسش چایی بریزم با یک جعبه انگشتر اومد تو اشپزخانه
همون حلقه ای که به خاطرش فروخته بودم و کلی غصه اش رو خورده بودم...دقیقا همونه..
خیلی خوشحال شدم...خیلی حال داد.....
بعد از قضیه ماشین(همون ماشین خودم که فروخته بودیم دوباره همون ماشین که حتی هنوز بیمه اش به نام خودمه رو خریدیم)و صد البته نعمات و هدایای بیشمار دیگه که خدا بهم عنایت میکنه و قابل شمارش نیست اینم بعدی.....خدایا ازت ممنونم
خوبم....خبلی خوب...سرشار از حس زندگی.
وبلاگ جالبی حتما به بلاگ من سر بزن پشیمون نمیشی
چه خوب
خداراصدهزار مرتبه شکر بانو جان. انشاءالله همشیه لبتون خندون و دلتون شاد باشه.
مرسی ارزو جان....می بوسمت