نمی دونم چمه تا ظهر می خوابم.....
امروز مهمونی دعوت بودم نرفتم....میدونی چرا چون فکر می کنم عامل بر گزار کننده مهمانی سر و گوشش می جنبه...همش در پی دلبری کردن و لاس زدن و بی حیایی کردنه.. حالا چه تحفه ای هم هس
نه می دونی ادم هایی که تو مهمونی اند مورد قبولم نیستن......چیزی ندارن تا ازشون یاد بگیرم....من می گم همنشین تو از تو به باید......تا تو را عقل و دین بیفزاید.....
خلاصه نرفتیم تولد.....رفتیم شیرینی خریدیم.....شام....اومدیم خانه
دلم از دست بی برنامگی و بی هدفی خودم گرفته.....
وبلاگت رو میخونم اما من یه حال بدی نسبت به تبادل لینک دارم انگار آدم معامله میکنه!!!! اگه دوست داشتی منو لینک کن. ایضا بنده هم میخوانم و اگر خوش به دلمان آمد میلینکیم!!!
با کمال میل عزیزم...
سلام رفیق
تک تک مطالبتو رو خوندم و یک پیام کلی می زارم
خوش باشی
وب خوبی داری
در ضمن دیر به دیر ان میکنم چون بیشتر نمیتونم
خوبی
مواظب خودت باش
باز هم میام
تا بعد