شکست ناپذیر۲

فکر سرشار از عشق شکست ناپذیر می شود

شکست ناپذیر۲

فکر سرشار از عشق شکست ناپذیر می شود

ترس از همه چی

من از پیری وحشت دارم..... 

یه روزی همه موهایم سپید خواهند شد.....یه روز دیگه دندون نخواهم داشت....یه روزی می آید که دیگه زیبا و جوان نیستم....ناتوانی....درد...بیماری....نا امیدی...انتظار مرگ.... 

وای می ترسم...ترس برادر مرگ است می دونم .....نمی خوام بترسم... 

من از مرگ عزیزانم می ترسم.....من هر هفته و هر ماه کابوس از دست دادن عزیزانم را می بینم..... 

من از بچه دار نشدن می ترسم....همش فکر اینکه شاید مادر نشم آزارم میده..... 

من پر از ترسم....ترس هایی که بروز نمی دهم اما همیشه با منن.... 

من مریضم؟ترس یه بیماری است.....یه بیماری که همیشه با منه....چیکار کنم؟

نظرات 9 + ارسال نظر
نوشین مامان هستی یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:25 ق.ظ http://www.hastiyemaman.blogfa.com

سلام عزیزم
اینایی که گفتی خیلی بده و نمیزاره زندگی خوبی داشته باشی؟؟؟ترس خیلی خیلی وحشتناکه،حتما حتما با یک دکتر روانپزشک مشورت کن مطمئن باش خوب و راحت میشی..

آره خیلی بده.....شاید ایمانم کمه....سعی می کنم

گلپر یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:41 ق.ظ http://sokhan.persianblog.ir

عحب پستی گذاشتی من هم ترس برم داشت . دهه

اخی عزیزم....دارم رو خودم کار می کنم.....
همش به این جمله فکر می کنم .....ای کم ایمانان چرا هراسانید؟

ننه قدقد دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:00 ق.ظ http://www.nanehghodghod.blogspot.com

گاهی خوشی میزنه زیر دل آدم اینجوری میشه! آدمیزاد ذاتا دنبال مشکل می گرده و نمی تونه بی مشکل زندگی کنه. اونوقت وقتی همه چی مرتب بود و چیزی برای عذاب کشیدن وجود نداشت خودش یه چیزی پیدا می کنه! اما وقتی گرفتاری داری هرگز یاد این نکات نمی افتی. فکر کنید ببینید الان دقیقا همچین شرایطی نیست؟

راستش الان شرایط خوبه اما به نظر متزلزل می اید و این ترسناکه....

ghoghnoos سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:08 ق.ظ http://ghooghnos0.blogfa.com/

سلام
وای منم ترس برم داشت!!!!!
ولی عزیزم خیلی از این ترسایی که لیست کردی و شمردی حقیقت زندگین و در عین ناخوشایندیش واسه من یا شما، دلپذیرن و بخشی از سرنوشت آدمی پس تا هستی از زندگی لذت ببر و سپیدی مو و بی دندونی و پیری و خیلی ترسای دیگه رو بزار واسه زمان خودشون وقتی بیاد خدا بهت توان مبارزه رو میده و اون زمان با توجه به تجربه ات به ترس الانت و لحظه های رو که با این ترس به کام خودت تلخ کردی میخندی به زندگی لبخند بزن با شهامت تمام برو جلو

آره درست می گی ....حق با توئه....زمان حال از همه چیز مهم تره

شری چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:26 ق.ظ http://newcomingbaby.persianblog.ir

عزیزم اگه آرشیو وبلگ منو خونده باشی پارسال منم دچار همین شرایط شده بودم. ترس و اضطراب و دلشوره. منم این کابوس وحشتناک از دست دادن عزیزان رو داشتم. هنوزم دارم دارو میخورم. به خودت مسلط باش دیگه فکر بد نکن سعی کن پیاده روی کنی و تو محیطهای غمزده نباشی. خوش باشی و خوشحال زندگی کنی

مرسی.....خوندم ارشیوت رو اما فکر کنم دوباره باید بخونم

ghoghnoos چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:44 ق.ظ http://ghooghnos0.blogfa.com/

سلام
مرسی بانو جونم ممنون از حضور پر مهرت
اگه با تبادل لینک موافقی بهم اطلاع بده

خواهش....عزیزم لینک کن ...خبر بده تا منم از خجالتت در بیام

سینا چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

بسپارش دست خدا

فکر می کنم تنها علاجش همینه

الی مامان سونیا چهارشنبه 27 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ب.ظ http://soniamirsalari.blogfa.com/

سلام عزیزم وب مفیدی داری به من هم سر بزن و اگه موافقی تبادل لینک کنیم.

ممنون....لینک کنید خبر بدید تا شما رو لینک کنم عزیزم

مانا دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:33 ب.ظ http://mamanmana.persianblog.ir

من هم در زندگی از خیلی چیزها می ترسم.ترس های واقعی و یا کاملا بی خودی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد